زندگی گاهی ، شاید هم همیشه ، در پشت این چشم های بسته ،
برای من ، شاید هم برای تو
زیبا تر است ، تبدار تر است ، نزدیک تر است .
بازشان که می کنم ، هیچ چیز نیست ، هیچ چیز ،
مثل پنجره ای ، که پنجره نیست .
آن پرده توری نازک ، آن لایه همیشه خیس ، همیشه هست .
چیزی که همیشه نیست ، تویی
تو که نیستی ،
هیچ چیز دیگر هم نیست .
…
چشم هایم را بسته ام ،
می آیی؟
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |